ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

گل پسرم قند عسلم

خداحافظی با شیر مادر

ابوالفضل نازنین سلام پسر گلم سلام امروز 16 روزه که دیگه شیر نمیخوری. عزیز دل مامان نمیدونی این روزا چقدر خوشحالم آخه وقتی میبینم اینقدر بزرگ شدی که دیگه نیازی به شیر مادر نداری بایدم خوشحال باشم . انگار همین دیروز بود که به دنیا اومدی. میدونی عزیزم از وقتی به دنیا اومدی نگران این روز بودم همیشه به روزی که قراره از شیر بگیرمت فکر میکردم  اما خوشبختانه زیاد اذیت نشدی منم سعی کردم کم کم این کارو بکنم. پسرم خیلی خوشحالم که روز به روز بزرگ تر و بالنده تر میشی.
21 خرداد 1392

آغاز 24 ماهگی

ابوالفضل نازنین سلام . بعد از چند ماه (میدونم خیلی دیره) اومدم با پسر گلم کمی حرف بزنم. عزیز دل مامان چند روزیه وارد 24 ماهگی شدی. خیلی خوشحالم چون دیگه داری دوساله میشی و برای خودت مردی میشی مامانی. این روزا نگات که میکنیم هزار بار خدارو شکر میکنیم .باورم نمیشه نینی کوچولوی دیروز که وقتی به دنیا اومد به جز گریه کردن و خوردن هیچ کاری نمیتونست بکنه حالا به لطف خدا اینقدر بزرگ شده که راه میره و میدوه.خودش غذا میخوره, شلوارشو میپوشه وکلی برای مامان و بابا و حتی اطرافیان خودشو لوس میکنه. عزیزم این روزها خیلی خوب حرف میزنی تقریبا همه ی کلمه ها رو میتونی بگی هر چند با زبان کودکانه ی خودت! جمله های کوچک رو هم میگی ولی جمله های خیلی...
21 خرداد 1392
1